آموزش سوم ابتدایی

سوم دبستانی ها بیایید اینجا

آموزش سوم ابتدایی

سوم دبستانی ها بیایید اینجا

دزدی کودکــــان دبســـتانی

دزدی کودکــــان دبســـتانی

 


 دزدی متداولترین جرم جوانان است. مؤفت (moffatt1969) 500 جوان دزد را مورد مطالعه قرار داده است. در این مورد عوامل مؤثر عبارت بوده اند از : زمینه های دزدی در خانواده ، بی توجهی والدین نسبت به نادرستی ، جدایی پدر و مادر ، گرفتاری و اشتغال پدر و مادر ، سختگیریهای افراطی در مذهب ، نا امنی ، ارائه الگوها و نمونه های بد به وسیله ی پدر و مادر ، تأیید ضمنی نادرستی کودک ، و یا ازدحام و شلوغی بیش از حد خانه ( زیرا وجود جمعیت زیاد در خانه سبب می شود تا کودک نتواند از اشیاء متعلق به خود ، جدا از وسایل دیگران ، نگهداری به عمل آورد در نتیجه نوعی بی ملاحظگی نسبت به اشیاء دیگران در خانه به وجود می آید و همین جو، مستقیماً در عملکرد بچه نیز تأثیر می کند). در ضمن این کودکان معمولاً در نزد معلمین به دانش آموزان تنبل شهرت داشته اند . کودک ممکن است نسبت به دیگران احساس حقارت کند ، تنها به این دلیل که پول توجیبی کمتری دارد. یا اینکه دست به دزدی بزند تا پول آن را به دوستانش داده ، از این راه محبوبیتی کسب کند.

شنیدن این که کودک فقط در خانه دزدی می کند و اغلب هم فقط از مادر ، بسیار متداول است معمولاً علت این عمل ، روابط ناسالم فرزند با مادر است این گونه دزدی ، ممکن است عکس العمل پرخاشگرانه ای علیه مادر باشد. اما دزدی کودک در مدرسه ، احتمالاً به دلیل تأثیر گروه همسالانش می باشد.

در کتاب « درسهایی از دوران کودکی » نمونه ها و الگوهای دزدی و دروغگویی در کودکانی که سرنوشت آنان را به شهرت رسانده گزارش شده است . "روسو " که فقط 9 روز از تولدش گذشته بود مادرش را از دست داد ، در سن 13 سالگی در کِش رفتن پول و سبزیجات مهارت خاصی پیدا کرد ، و تقریباً زندگی پر از جرم و جنایتی را گذراند. "گاندی" در سن 12 سالگی دست به دزدی زد تا بتواند سیگار بکشد. "چارلزداروین" می نویسد به عنوان یک کودک ، پول زیادی برای اختراع و ابداع دروغهای سنجیده به من داده اند. من با دید یک متخصص اطفال ، اغلب احساس می کنم تنبیه کردن برای این گونه تقصیرها در مدرسه ، عملی افراطی است. هر چند که معلم دارای موقعیت و وضعیت خاصی است اما باید توجه داشته باشد که دزدی یا دروغگویی طفل بدون علت نیست و ریشه ی آن را احتمالاً در خانه می توان یافت ، با این حال ، این کودک بیچاره است که در نقش معلول ، تنبیهات را دریافت می کند.

 

دزدی انواع مختلفی دارد این انواع عبارتند از :

1- دزدی هوشیارانه

2- دزدی احمقانه

3- دزدی انتخابی

 4- دزدی بی قید و شرط

5- دزدی تنها یا دسته جمعی و...

اگر چه دزدی مسئله ای اجتماعی است ولی مطالعات انجام شده درباره علت و انگیزه آن ناقص است. کودکان و نوجوانانی که به علت دزدی به مراجع قانونی سپرده می‌شوند سالیانه از ده ها هزارنفر تجاوز می‌کنند. متاسفانه هنوز جامعه نپذیرفته است کودکی که دزدی می‌کند به جای آن که توسط پلیس ومحاکم غذایی تنبیه شود باید به وسیله روانپزشک مورد معاینه و معالجه قرار گیرد. افراد جامعه و حتی والدین کودکی که دزدی کرده است همیشه منتظر اعلام محکومیت او از طرف دادگاه تنبیه و پرداخت جریمه هستند بدون آنکه به علت و انگیزه دزدی توجه کنند.افراد باهوش معمولا اشیا مورد نیاز خود را سرقت می‌کنند و دزدی این افراد غالبا آشکار نمی شود؛ در حال دزدی کودکان عقب افتاده به علت عدم رشد کافی هوش خیلی زود آشکار می‌گردد، حتی نوع شئ سرقت شده در افراد باهوش و کودک عقب مانده تفاوت دارد.

چرا کودکان دزدی می‌کنند؟ کودکان به چند دلیل ممکن است گاهی وسایل و اسباب‌هائی را که مال آنها نیست، بدون اجازه بردارند. این دلایل، هم از کودکی به کودک دیگر و از شرایطی به شرایط دیگر فرق می‌کنند.

۱) گاهی والدین ناخواسته رفتارهای منجر به دزدی را تقویت می‌کنند. پدر و مادری که متوجه می‌شوند کودکشان بدون اجازه چیزی را برداشته است، باید تذکرهای لازم را همان موقع به کودک بدهند. برای مثال به او بگویند: ”این وسیله مال تو نیست و نباید آن را بدون اجازه برداری“ و یا ”آن وسیله را پس بده و عذرخواهی کن“ و یا ... .

۲) گاهی کودک با مشاهدهٔ رفتار اطرافیانش این عمل را یاد می‌گیرد. والدینی که وسایلی را بدون اجازهٔ صاحبش بر می‌دارند، به نوعی موجب بدآموزی برای کودک خود می‌شوند. برای مثال، زمانی‌که به رستوران و یا مکانی عمومی می‌روند اگر بدون اجازه وسیله‌ای را از آن‌جا بردارند و فرزندشان نیز شاهد این عمل باشد، به‌طور حتم این کار را جایز خواهد شمرد و در آینده تکرار خواهد کرد.

۳) برخی کودکان چون هیچ پولی از خودشان برای خرج کردن ندارند، دزدی می‌کنند. گاهی کودک دوست دارد برای خودش چیزهای کوچکی مثل، بستنی، شکلات و یا بیسکویت بخرد، ولی پول ندارد. در این حالت اگر او پول نداشته باشد، ممکن است به سراغ کیف پدر یا مادرش برود.
 
۴) گاهی کودک برای رقابت بین هم‌سالانش دست به دزدی می‌زند. برخی از کودکان دزدی می‌کنند تنها به‌دلیل این که دوستانشان آنها را در گروه خودشان بپذیرند.

۵) گاهی دزدی کودک ناشی از مشکلات رفتاری ـ هیجانی کودک است. برخی از کودکان که دچار مشکلات مرزی هستند، دست به رفتارهای نابه‌هنجار می‌زنند. برای مثال، کودکان عقب‌ماندهٔ ذهنی قادر به درک قوانین اجتماعی نیستند و ممکن است گاهی از فروشگاه‌های محلی چیزی بردارند.


علت دزدی

دزدی علل متنوعی دارد که بیش از همه وضعیت و شرایط زندگی محیطی و یادگیری را می‌توان مسئول دانست. گاه دزدی به خاطر تملک اشیا و به ویژه هنگامی که شخص به آنها نیاز داشته باشد صورت می‌گیرد. اما در بسیار از موارد دزدی در نوجوانان یک عمل انتقامی است و ممکن است اصولاً نیازی به شی دزدیده شده نباشد.یافته ها نشان داده است که محرومیت از مهر مادر یا جدایی هایی نسبتا طولانی از مادر در سنین خردسالی تاثیر بسزایی در بی بندوباری و دزدی نوجوانان دارد.

همچنین در دختران جوان دزدی در نزدیکی دوره های ماهانه بیشتر دیده می‌شود که این خود دخالت احساسات تهاجمی و خشم آلود را در دزدی های نوجوانان نشان می‌دهد. بعضا دزدی برای کسب وجهه و ریاست کردن و بر عده ای از نوجوانان دیگر صورت می‌گیرد و اینگونه نوجوانان کسانی را که از دزدی می‌ترسند تحقیر می‌کنند و مورد تمسخر قرار می‌دهند. به هر حال دزدی معمولا با اختلالات دیگر رفتاری نیز همراه می‌باشد.

دزدی ممکن است برای شناساندن خود و ابراز شخصیت یا جلب محبت دوستان باشد مثلا کودکی از جیب پدرش پول بر می‌دارد و برای دوستانش هدیه می‌خرد یا آنها را به رستوران می‌برد و برایشان خرج میکند دزدی ممکن است جنبه انتقامجویی و آزاررسانی داشته باشد مانند کودکی که پس از تنبیه شدن، لوازم مورد احتیاج پدرش را می‌دزدد و به این نحو پدرش را ناراحت و خودش را ارضا می‌کند یا اینکه در شب امتحان دفتر یادداشت یا کتاب هم کلاسی اش را بر می‌دارد. فقدان تربیت اخلاقی و کمبودهای عاطفی، حسادت، وجود احتیاجات شدید شخصی،گرسنگی و نداشتن پوشاک از عوامل دیگر دزدی هستند.

فقر اقتصادی، بی باکی و جسارت محرک های نیرومندی برای دزدی به شمار می‌روند اما همه علت های دزدی را نمایان نمی سازند. آمار نشان می‌دهد دزدی در طبقات فقیر و ثروتمند یکسان دیده می‌شود. روانکاوان عقیده دارند که کودک به منظور به دست آوردن ایمنی و قدرت بیشتر به دزدی متوسل می‌شود یعنی در واقع اشیا سمبلی از قدرت و امنیت هستند. پدران و مادرانیکه از وضع اقتصادی خود شکایت می‌کنند ناخودآگاه کودکان خود را به این امر تشویق می‌کنند. پدران و مادرانی که به علت کثرت کار کودکان خود را به دایه یا کلفت می‌سپارند و به جای مهر و محبت با دادن پول یا خرید اسباب بازی کودک را مشغول می‌کنند در واقع این تصور را در کودک ایجاد می‌کنند که اشیا و لوازم به منزله عشق ومحبت است.به این ترتیب کودک خیال می‌کند داشتن پول یا اسباب بازی به معنی داشتن مهر و محبت است؛ بنابراین هر چه را می‌بیند مایل است بدست بیاورد و در صورت ناکامی اقدام به دزدی می‌کند. در هر دزدی باید انگیزه اقدام به دزدی ونیاز یا نیازهایی که با انجام آن ارضا وسیراب می‌شود مشخص گردد.مطالعات بالینی روی 440 جوانی که دزدی کرده بودند که 14نفر آنها از محبت خانواده بی نصیب بوده و بقیه بدون استثنا یا مدتها به علت بیماری از خانواده خود دور، در بیمارستان بستری یا همیشه مورد تنبیه و سرزنش خانواده بوده اند.

پیشــگیری

روش‌های زیادی برای پیشگیری از دزدی‌های کودکانه وجود دارد که والدین و اعضای خانوداه‌ها می‌توانند با استفاده از آنها، مانع از تثبیت این‌گونه رفتارها در کودکانشان شوند. از جمله:

*علت اشتباه بودن عمل دزدی را برای کودک توضیح دهید.
والدین ابتدا باید اطمینان حاصل کنند که فرزندشان، ناشایست بودن عملش را فهمیده است. آنها می‌توانند به این موضوع اشاره کنند که دزدی به مفهوم برداشتن وسیله‌ای است که متعلق به او نمی‌باشد.

* مفهوم مالکیت را به کودک یاد بدهید.

بهترین وقت یادگیری مفهوم مالکیت، زمانی است که کودکان هنوز کوچک هستند. پدر و مادر می‌توانند با توضیح این مطلب که هر کسی وسایلی دارد که متعلق به خود اوست و نباید بدون اجازه آن را برداشت، سعی کنند معنی مالکیت فردی را به کودک بیاموزند. 

برای مثال، والدین می‌توانند از کودک بپرسند: ”اگر کودک دیگری اسباب بازی مورد علاقهٔ او را بدون اجازه‌اش بردارد، چه احساسی پیدا می‌کند“، او هم همان احساس را خواهد داشت. مثال‌ها و نمونه‌های دیگری هستند که پدر و مادر می‌توانند با استفاده از آنها مفهوم مالکیت را به کودک بیاموزند. قرض گرفتن از کتاب‌خانه و پس دادن مجدد آن، برداشتن شکلات و بستنی از یخچال فروشگاه و پرداختن پول آن به صندوق و ...

* به کودک بیاموزید که خواسته اش را با شما در میان بگذارد.اگر کودک اسباب بازی، خوراکی و یا وسیله‌ای را می‌خواهد، به او یاد بدهید که خواسته‌اش را با شما در میان گذارد تا راه صحیح رسیدن به آن را به او یاد بدهید. برای مثال، اگر کودک از عروسک دوستش خوشش آمده است و می‌خواهد یک شب آن را از دوستش قرض بگیرد، این موضوع را صادقانه با او و یا با شما در میان گذارد تا شما چاره‌ای برای او بیاندیشید.

 

رابطهٔ شفاف و صمیمانه با کوکانتان برقرار کنید. والدین باید نهایت تلاششان را بکنند تا ارتباطی مؤثر و فعال با کودکان خود داشته باشند. کودکانی که از بودن با پدر و مادرشان احساس صمیمیت و نزدیکی می‌کنند، نسبت به کودکانی که این احساس را ندارند، تمایل بیشتری برای هماهنگ کردن خود با ارزش‌ها و باورهای والدینشان دارند.
 
* رفتارهای صادقانهٔ کودک را تحسین و تشویق کنید.

پدر و مادر باید از رفتارهای شایسته، مناسب و صادقانهٔ کودک حمایت و قدردانی کنند. اگر آنها این‌گونه رفتارها را به موقع مورد تحسین خود قرار دهند، موجب تقویت و تکرار آنها در فرزندشان می‌شوند.

 کمک‌های والدین و مربیان هنگامی‌که پدر و مادر و یا مربیان کودک متوجه عمل دزدی کودکشان می‌شوند، می‌توانند با روش‌های زیر برای رویاروئی با مشکل کودک استفاده کنند.

* آرام باشید.

در صورتی‌که پدر، مادر و یا مربی متوجه رفتار ناشایست کودک می‌شوند، مهم‌تر از هر چیز آن است که رفتارهای هیجانی، تند و اغراق‌آمیزی از خود نشان ندهند. آنها باید به خاطر داشته باشند که همهٔ کودکان گاهی وسایلی را بر می‌دارند که مال خودشان نیست. پدر و مادرهائی که در این‌گونه شرایط بی‌نهایت ناراحت و دلخور می‌شوند، ممکن است دچار افسردگی احساس گناه و شرم‌ساری شوند و این حالت آنها بر عزت‌نفس کودک تأثیری منفی می‌گذارد. آنها باید بکوشند آرامش خود را حفظ کنند و روشی منطقی و سنجیده برای رویارو شدن با این رفتار کودک برگزینند.


*عکس‌العملی مناسب و زود انجام دهید.

 همان‌قدر که والدین نباید رفتاری هیجانی و تند از خود نشان دهند، همان‌قدر هم باید رفتاری مناسب و سنجیده ـ در آن لحظه ـ از خود نشان دهند. برای مثال، از کودک بخواهند آن شیء را پس دهد و عذرخواهی کند، یا برگردد و آن را سر جایش گذارد، یا ...

 

پیامدهای رفتاری کودک را برایش توضیح دهید.

 پدر و مادر باید پیامدهای رفتاری کودک را برایش به‌طور واضح شرح دهند. برای مثال، اگر کودک بدون اجازه از فروشگاه شکلات برداشته است، از او بخواهند که برگردد، شکلات را پس دهد و از فروشنده عذرخواهی کند. گاهی عذرخواهی کردن برای کودک کاری سخت و دشوار است، اما بهتر است او را مجبور به این کار بکنید تا دوباره دست به انجام این کار نزند.

 

* تفاوت ”قرض گرفتن“ و ”دزدیدن“ را برای کودک شرح دهید. ”قرض گرفتن“ با برداشتن بدون اجازهٔ وسایل دیگران ”دزدیدن“ آن خیلی فرق دارد. سعی کنید تفاوت این رفتارها را برای کودک روشن سازید.
 
* بر رفتارهای کودک نظارت بیشتری داشته باشید.

والدینی که رابطهٔ نزدیک و صمیمی با کودکانشان دارند، نسبت به والدینی که رابطهٔ دور و خشک با کودکانشان دارند، خیلی زودتر متوجه مشکلات رفتاری فرزندشان می‌شوند. 

 

* علت دزدی کودک را پیدا کنید. کودکان مختلف به دلایل مختلف هم دست به دزدی می‌زنند. به همین دلیل بسیار مهم است که والدین علت دزدی فرزندشان  را بفهمند. اگر پدر و مادر از کودکی که چیزی را دزدیده است مستقیماً بپرسند که چرا این کار را انجام داده است، شاید پاسخی را که نیاز به شنیدن آن دارند ، از زبان کودک نشوند. برای همین بهتر است آنها خود به بررسی رفتارها و موقعیت‌هائی که در طول روز کودک در آن قرار می‌گیرد؛ با چه کسانی دوست است، چه نیازهائی دارد، کجا می‌رود و ... بپردازند. اگر والدین بتوانند علت اصلی دزدی کودک را پیدا کنند، قادر خواهند بود این رفتار کودک را اصلاح نمایند. برای مثال، می‌توانند برای کودک مقداری پول تو جیبی مقرر کنند، یا برای انجام کارهای خانگی دشوار (مثل؛ کوتاه کردن چمن‌های باغچه، چیدن علف‌های هرز، مرتب کردن انبار و ...) به او اجرت دهند.

 

* کودک را وادار به قسم خوردن نکیند. والدین نباید با رفتارشان، کودک را به سمت انکار واقعیت سوق دهند. اگر کودک با اصرار سعی دارد به شما بفهماند که او دزدی نکرده است، شما هم نباید با لجاجت زیاد او را وادار به راست‌گوئی کنید. در عوض به او بگوئید: ”امیدوارم این‌طور باشد که تو می‌گوئی“ و اجازه دهید کودک، اعتماد شما را نسبت به خودش درک و احساس کند.
 
* به کودک کمک کنید راه‌های پول درآوردن صحیح را پیدا کند.

والدین باید اطمینان حاصل کنند که فرزندشان مقدار معینی پول برای خرج کردن‌های شخصی‌اش در اختیار دارد. اگر کودکان آن قدر پول داشته باشند که بتوانند نیازهای کوچک روزانه‌شان را برطرف کنند، هیچ‌گاه دست به ربودن اشیاء دیگران نمی‌زنند.

 

* کودک را به‌دلیل اشتباهش شرمنده نکیند.
 والدین نباید با سرزنش کردن‌های مکرر کودک، او را دچار احساس گناه کنند. آنها هم‌چنین نباید لقب‌ها و برچسب‌های ناروا به کودکشان بزنند. برخی از این روش‌ها، شدیداً موجب کاهش عزت‌نفس کودک می‌شود. در عوض والدین می‌توانند با رفتارهای خود به کودک نشان دهند که از کار او ناراحت شده‌اند. آنها می‌توانند برای او پیامدهای رفتار اشتباهش را توضیح دهند.
 

        منابع:

 

 

1-    س.ایلینگورث،رونالد،کودک و مدرسه،ترجمه: دکتر شکوه نوابی نژاد

2-    ماهنامه کودک


بسیاری از ما در طی چندین سال خدمت خود با دانش آموزانی برخورد کرده ایم که در کلاس،دست به دزدی ازوسایل دیگران و یا برداشتن وسایل دوستان خود می کنند. رفتار هر کدام از ما با چنین دانش آموزانی چگونه بوده؟ آیا نسبت به رفتار زشت آنها ، ما درست رفتار کرده ایم؟ آیا پیگیر این عمل آنها بوده ایم و ریشه یابی کرده ایم؟

بسیار طبیعی است که کودک دو ساله، درک صحیحی از اهمیت درستی و راستی نداشته باشد و بدون اجازه اسباب‏بازی خواهر یا برادرش را بردارد. اما همین کودک اگر در ده سالگی به وسایل دوستش در مدرسه، بدون اجازه دست بزند یا بردارد، به دردسر می‏افتد و متهم به دزدی می‏شود. بنابراین انتظار می‏رود که او تفاوت بین راستی و نادرستی را درک کند. بیشتر کودکان در دوران کودکی یکی دو بار دست به دزدی می‏زنند. ولی اگر با کودکی سر و کار دارید که ماهی یک بار یا بیشتر دزدی می‏کند، کودکی است دارای مشکل و باید به او یاد بدهید که دزدی نکند.

 

چرا کودکان ناخن خود را می جوند.

چرا کودکان ناخن خود را می جوند. 

    

کودک شما ممکن است ناخن اش را به علل گوناگونی بجود

حس کنجکاوی، خستگی ،رهایی از استرس، اجبارعادات و... .جویدن ناخن رایج ترین مورد مربوط به عادات عصبی است. مکیدن انگشتان، ناخن زدن به بینی، پیچیدن موها یا کشیدن آنها، ساییدن دندان ها،  دندان قروچه ...

به احتمال زیاد در بزرگسالی هم این عادات ادامه می یابند. یک سوم از دانش آموزان ابتدایی یک دوم از نوجوانان ناخنهایشان رامی جوند و  یک چهارم تا یک سوم از دانشجویان نیز اقرار می کنند که هنوز ناخن هایشان را می جوند.

ناخن جویدن یکی از اختلالهای عادی "نوروتیک" است که معمولاً از 1 تا 5 سالگی آغاز می شود و بتدریج در 9 تا 15 سالگی شدت می یابد؛ اما اغلب در سنین نوجوانی فرد متوجه عادت نامطلوب خود می شود. این اختلال در دخترها بیشتر از پسرها مشاهده می شود و تقریباً در همه گروههای اجتماعی وجود دارد.


جویدن ناخن در کودکان غالبا راهی برای رهایی از سختیها و فشارهای کوتاه مدت و گذرا است.همه بچه ها مضطرب میشوند. یادگیری مسائل جدید در مدرسه یا احساس خجالت در مهمانی یا در زمین بازی  از موارد رایج هستند. اگر کودک شما برای اولین بار در چنین شرایطی ناخن خود را جوید نگران نباشید. در همه این موارد کودک شما سرانجام خودش از این کار دست می کشد

. اما اگر این جویدن طولانی مدت شود و یا اگر تبدیل به یک عادت شود شما نباید منتظر متوقف شدن خودبخودی آن شوید. بسیاری از کودکان فقط هنگامی که فشار روحی- عصبی دارند ناخنهای خود را می جوند که این فشارها می تواند در مواردی نظیر نگرانی، اضطراب، عصبانیت، تماشای فیلمهای مهیج و یا ترس از امتحان و... باشد. در چنین شرایطی، ناخن جویدن راهی برای کاهش فشار درونی فرد است. بررسی ها نشان می دهد اضطراب مهمترین عاملی است که در سبب شناسی این اختلال دخیل است.
اضطراب به طور کلی، اضطراب انسان از لحاظ وجود یا فقدان موضوع، به دو نوع "آزاد" و "موضوع دار" تقسیم می شود. اضطراب آزاد، احساس وحشت و نگرانی همه جانبه و منتشر است که از موقعیت یا رویدادی خاص ناشی نمی شود، بلکه به صورت مداوم وجود دارد. اما اضطراب موضوع دار، وابسته به موقعیت معینی است، مانند اضطرابی که به علت دیدن فیلمهای ترسناک، مشاهده مشاجره والدین و شرکت در امتحانات یا داغدیدگی ... ایجاد می شود. این نوع اضطراب، نگرانی ذهنی درباره پیش بینی یک تهدید و یا بروز واقعه ای ناخوشایند در آینده است و مهمترین عامل مؤثر در بروز ناخن جویدن، این نوع اضطراب است. بنابراین، ناخن جویدن روشی برای تسکین ناراحتی ها و عصبانیتهایی است که از یک موقعیت اضطراب زا و فشارآور ناشی می شود.
هیجان پذیریبرخی از روان شناسان ناخن جویدن را واکنشی برای تخلیه هیجانها و تمایلات ناخودآگاه فرد برای خودآزاری می دانند و معتقدند این عمل به خاطر احساس گناهی است که در فرد به وجود آمده و به خود تنبیهی و خود آزاری او منجر می شود. از همین رو، ناخن جویدن در افرادی که هیجان پذیرتر از دیگران هستند بیشتر دیده می شود که برای غلبه براین احساس، به طور غیر ارادی اقدام به این رفتار می کنند.
همچنین "وکسلر" روان شناس مشهور، در این زمینه می گوید: کودکانی که ناخنهای خود را می جوند به قدری بی قرار و آشفته اند که حتی در خواب نیز آرامش ندارند و معمولاً دندانهایشان را به هم می سایند.
تقلیدیکی دیگر از عوامل دخیل دراین اختلال "تقلید" است؛ به طوری که اگر یکی از والدین، اطرافیان و یا همسالان کودک، عادت به ناخن جویدن داشته باشند، احتمال اینکه کودک فوق مبتلا به چنین اختلالی شود، بیشتر از کودکان دیگر است. زیرا کودکان برخی از رفتارها را به طور ناخودآگاه از والدین و اطرافیان تقلید می کنند. از این رو، هنگامی که می بینند الگوهای رفتاری شان در مواقع ناراحتی و فشارهای روانی این عمل را انجام می دهند، یاد می گیرند برای رفع تنشهای درونی خود، به جویدن ناخن بپردازند.

عوامل تشدید کننده اختلال ناخن جویدن

بنابر اعتقاد روانشناسان کودک، توجه بیش از حد به عمل ناخن جویدن، سبب تشدید این رفتار می شود. به همین دلیل، بهتر است به جای توجه به عمل شخص به خود او توجه کنید و عامل به وجود آورنده ناخن جویدن را بررسی کنید؛ زیرا درمان اساسی هر اختلال تنها با شناخت عامل به وجود آورنده آن امکان پذیر است. در اکثر موارد، درمان پیشنهادی ناخن جویدن، روان درمانی است.
همچنین، بررسیهای انجام شده دراین زمینه نشان می دهد، سرزنش، تنبیه و تهدید نه تنها این رفتار را کاهش نمی دهد؛ بلکه تأثیر منفی دارد و سبب تشدید این عادت می شود و یا اینکه رفتار نامطلوب دیگری از قبیل تیکهای عصبی، جانشین آن می شود.
روشهایی از قبیل بستن ناخن برای ترک ناخن جویدن، مالیدن داروهای تلخ و بدمزه و... مؤثر نیست، بلکه با ایجاد اضطراب در کودک موجب می شود بیشتر به این رفتار بپردازند، ضمن اینکه اعتماد به نفس او را کاهش می دهد.
یکی دیگر از اساسی ترین روشهای کاهش اختلال مزبور این است که هیجان پذیری فرد را با ایجاد بهداشت روانی در زندگی او کاهش دهیم به عبارت دیگر، مسایلی را که سبب هیجان پذیری او می شود، شناسایی کنیم و درصدد رفع یا حداقل تخفیف آنها برآییم. چون با کاهش و رفع اضطراب و ناراحتی شخص، رفتار ناخن جویدن هم از بین می رود. بدین ترتیب، قبل از هر اقدامی باید علت بروز هیجانهای نامطلوب را مشخص کرد. به عنوان مثال، در برخی موارد مشکل اصلی در خود والدین است، چه بسا اگر اختلاف و مشکلات والدین برطرف شود، درمان نیز آسان تر خواهد شد. اگر در زمینه فوق اقدام به درمان ناخن جویدن کودک کنیم، فقط نشانه آن را از بین برده ایم؛ ولی مشکل اصلی به قوه خود باقی خواهد ماند و این رفتار پس از مدتی کوتاه، دوباره مشاهده می شود. مثل فردی که دچار درد دندان می شود بدون مراجعه به دندانپزشک از داروهای مسکن برای تسکین درد استفاده کند، گرچه این داروها موقتاً درد را تسکین می دهد؛ اما پس از چند ساعت دوباره درد را احساس می کند، به این دلیل که مشکل وی ریشه یابی و درمان نشده است.

برای ناخن جویدن چکار کنیم؟

اضطراب را کنترل کنیم.اولین واکنش ما وقتی که کودکمان کاری می کند نگران می شویم اینست که آن رفتار را متوقف کنیم و اهداف بلند مدت تعیین کنیم.قبل از انجام اینکار ضروری است تا عادات کودکتان را  تعیین کنید.با علل اصولی و صحیح در مورد اینکه آیا این استرس در زندگی کودک شما نیاز به کنترل دارد؟ فکر کنید و تصمیم بگیرید.

در مورد چیزهایی که فکر می کنید کودک شما را نگران کرده است فکر کنید. مثل جابجایی اخیر، طلاق و جدایی در خانواده و یا یک کودکستان جدید. تلاش کنید تا او حرف هایش را در مورد نگرانی هایش به شما بگوید. یک راه آسان برای کمک به بیشتر بچه ها که در مورد این کارشان حرف بزنند  این است که شما در طی این زمان در مورد ناخن جویدنش دلایل مضحک و خنده دار بگویید.

مثلا: من می دونم چرا این کار را می کنی! می خوای دندون هاتو تیز کنی!" در این مواقع ممکن است او بی درنگ دلیل رفتارش را به بگوید.

عیب جویی و تنبیه نکنید.تا وقتی که کودک شما خودش واقعا نخواهد که این کار را ترک کند، شما نمی توانید کار زیادی در این مورد برایش انجام دهید.مانند دیگر عادات عصبی ناخن جویدن هم به صورت ناخودآگاه است. اگر کودک شما نداند که چکار باید بکند،تنبیه،نق زدن و آزار رساندن به او بی فایده است. حتی بزرگسالان هم در مورد ترک عادات اوقات وحشتناکی را دارند و بیشتر والدین وقتی در این باره فکر می کنند می فهمند که آنها الگوی منظمی ازاین رفتارها هستند. صادقانه بگویند که مثلا هنگامی که به تلفن صحبت می کنند با گوش ها یا موهایشان بازی می کنند؟! اگر شما نمی توانید به خوبی این کار را متوقف کنید، با کودکتان با روشی مهربان  و آرام صحبت کنید و توضیح دهید که ناخن جویدن او کمکی به حل مشکل اش نمی کند و شما دوست ندارید این صحنه ها را نگاه کنید و بنابراین اتاق را برای مدت کمی ترک کنید.درکل اگر او برای مدت طولانی این کار را تکرار کرد و صدمه ای به خودش نزند و استرس اش هم پایان نپذیرفت، بهترین کار اینست که ناخن هایش را تمیز و پاکیزه نگهدارید. کوتاه کردن ناخن هایش و  کم کردن وسوسه جویدن ناخن و کاهش بلع میکروب ها  در او را مورد تاکید و توجه قرار دهید. اگر شما او را برای توقف  رفتارش تحت فشار قرار دهید، تنها به استرس ها و خطر تشدید رفتار وی اضافه کرده اید. علاوه براین هر گونه مداخله مستقیم در این خصوص از قبیل استفاده از رنگ های زننده، محلول های بدمزه روی انگشتان، تنها باعث تشدید رنج و عذاب وی می شود، اگرچه ممکن است که شما فکر کنید این راه حل مناسبی است یا نه. سر و صدای کمتر در مورد این عادت و اینکه خیلی برای ترک آن شلوغ نکنیم به کودک کمک می کند تا برای ترک آن بیشتر آماده شود.هنگامی که او از شما درخواست کمک می کند به او کمک کنید.اگر دوستان کودکتان او را به خاطر ناخن جویدنش مسخره می کنند، ممکن است او سریعا حاضر به ترک این عادت شود و از شما کمک بخواهد. ابتدا با او در مورد اذیت شدن توسط دوستان اش صحبت کنید و سپس او را تشویق کنید تا به شما بگوید که چه احساسی باعث می شود که او این کار را بکند و بعد راه حل احتمالی را مطرح کنید.در مورد ترک عادات صحبت کنید. با کودک خود در مورد عادات عصبی و اینکه آنها چگونه ترک می شوند حرف بزنید. یک کتاب خوب که می توان در این زمینه با کودکتان مطالعه کنید:
  Janet Munsil's Where There's Smoke
است که در آن Daisy که ناخن هایش را می جود همراه پدرش که سیگاری است هردو سعی در ترک عادات خود می کنند
.به او کمک کنید تا از عاداتش آگاه شود. با تشویق کودک شما از زمان و چگونگی انجام این کار بیشتر آگاه می شود. با آرامش او را در این کار همراهی کنید. برای زمانی که ممکن است او ترک عادت را فراموش کند،نکاتی را مد نظر داشته باشید، کارهایی از قبیل لمس آرام آرنج یا بازوی وی، یک کلمه رمز. یک یا دو پیشنهاد جایگزین برای این عادت او بدهید.یک پیشنهاد ساده که زود باورش  کند، مثل راندن ماشین در یک سطح صاف و آسفالت، یا دوچرخه سواری سپس این عادت را برای دقایق کمی قبل از خواب یا مدرسه تمرین کنید. بعضی کودکان از تذکر فیزیکی، در زمانی که عادت را انجام می دهند، سود می برند تا فکرشان از این کار منحرف شود. این گزینه تنها زمانی برای کودک شما مفید است که خودش آن را انتخاب کند و برای آن تلاش کند. در غیر این صورت برای او تنها به صورت تنبیه خواد بود.

 

منابع :

 

- دکتر اعظم طیرانی

Nail biting: Why it happens and what to do about it-

by Beth Haiken and Ann Bartz

ترجمه

عافیه کر، دانشجوی پرستاری  استعداد درخشان دانشگاه علوم پزشکی گلستان

- وبعضی از سایتهای دوستان

داستان تئودور استودارد

تئودور استودارد  

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد. امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند. معلّم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. “رضایت کامل”. معلّم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است. معلّم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد. معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد. خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش “زندگی” و “عشق به همنوع” به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى می کرد. پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود. یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلّمى هستید که من در عمرم داشته ام. شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته ام. چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است. چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد. ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند. خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد. تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم. خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییر کنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریس کنم. بد نیست بدانید که تدى استودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا یک استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى این دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است همین امروز گرمابخش قلب یک نفر شوید… وجود فرشته ها را باور داشته باشید و مطمئن باشید که محبت شما به خودتان باز خواهد گشت